فرشته من به دنیا اومد
روز ١٧ شهریور ساعت ٨:٣٠ صبح فرشته آسمونی من زمینی شد.
روز خیلی سختی بود ولی با دیدن نازنینم کلی خوشحال شدم. بی حسی موضعی شدم برای همین خیلی ترسیدم ، جو اتاق عمل منو ترسونده بود و باعث شد گریه کنم طوری که کل کادر اتاق عمل اومدن بالا سر من تا آروم بشم ، خانم دکتر مهربونم منو میبوسید و آرومم میکرد.
خلاصه در ساعت ٨:٣٠ صبح صدای گریه دخترم شنیدم حالم بهتر شد. ساعت ١٠ صبح هم خودم منتقل کردند به اتاقم ولی اجازه ندادند تکون بخورم و تا شب دراز کشیده بودم .
روز بعد باید از تخت پایین میومدم خیلی سخت بود ولی بابای خوبت خیلی به من کمک کرد دستش درد نکنه. این چند روز مامانی اکرم و بابا مجید خیلی خیلی حمایتم کردند اگر کمک های اونها نبود من نمیتونستم تحمل کنم.
روز سه شنبه ١٩ شهریور از بیمارستان مرخص شدم . خونه که رسیدیم بابا مجید برات قربونی کشت .
روز جمعه هم یک جشن گرفت و نهار داد ، خیلی خوش گذشت گلم . همه مهمونها از دیدن تو خوشحال شدند . من حالم زیاد خوب نبود ولی بخاطر تو تحمل کردم .