عقیقه کردن دلبندم
دختر گلم خیلی دلم میخواست روز هفتم برات گوسفند عقیقه بکشم ولی نشد ، چون روزی که من و تو از بیمارستان اومدیم بابا جلوی پای من و تو قربونی کشت. ولی امروز موفق شدیم برای تو دختر گلمون گوسفند عقیقه کشتیم بابا دعاهاش خوند گوشتش هم آبگوشت کرد و یک مهمونی مفصل گرفت. ازخدا میخوام تو همیشه سالم و سرحال باشی تا من و بابا با شادی تو شاد باشیم نازگلم ...